دختر زمستون

میخواستم برات بنویسم تا بخونی...شایدم یه روز خوندی.. تو...که نمیدونم دقیقا الان برای کدوم تو مینویسم... برای من شبیه همون شالگردن رنگیه وسط زمستونی... برام به اندازه ی یه کاپشن گرم...تو برام به اندازه ی یه پیاده روی زیر برف تو ولیعصر قشنگی... میخواستم بیام اینجا غصه بخورم که چرا نیستی تو پاییزم...نیستی تو ذوق کردنم برای بارون... میخواستم بگم خیلی غصه میخورم که نمیتونیم زمستون باهم بریم کوهنوردی تو داراباد...نمیتونیم بریم جمع شیم مثلا خونه ی سوگل اینا و تو بغل هم عکس بگیریم... میخواستم غصه بخورم که چرا نمیتونیم بریم مثلا باهم کمپ بزنیم و شب تو چادر تو بغل هم جا ب دختر زمستون...ادامه مطلب